من نفرت انگیز
یک چوپان عرب با تعدادی حشم در حال گذرند. چوپان به گلو بادی انداخته و با نخوت به بیابان نگاه میکند. یک مینیبوس تکیده قرمز رنگ در حالی که پر از توریستهای اروپایی است، آن عرب را به گوشهای پرتاب کرده و کمی آن طرف تر میایستد. درست درکنار اهرام ثلاثه مصر. همه از مینی بوس بیرون می ریزند و با اشتیاق به سمت اهرام حرکت میکنند. بچه یکی از اینها، با هراس به سمت محوطه اصلی نزدیک میشود، از داربستها بالا میرود و در یک اتفاق بر روی اهرام ثلاثه سقوط میکند. همه منتظرند که چه اتفاقی در انتظار اوست؟ بچه زنده می ماند یا نه. او بر روی اهرام میافتد ولی یکباره به اسمان پرتاب میشود ..... اِ ..... اِ...... چی شد؟ ظاهرا اینها اهرام مصر نبودند، بادبادکهای بزرگی بودند که سارقین اهرام ثلاثه به جای اهرام گذاشته بودند .... عجب! اهرام مصر را دزدیدهاند! این خبر به سرعت در رسانههای خارجی منعکس میشود که ای داد بی داد، اهرام مصر دزدیده شد. ایا این خطر دیوار چین، مسجد تاج محل، مجسمه لیبرتی و سایر میراث بشری را تهدید خواهد کرد؟ چه کس جرات چنین کاری را پیدا کرده است؟ چه مرکزی؟
کرو این خبر را در آمریکا میشنود. بسیار بر میآشوبد. کسی پیدا شده که تیتر اول رسانههای خبری دنیا شده. مگر او کیست؟
این بار من باید تیتر اول دنیا شوم.
من.
من باید کره ماه را بدزدم...........
..
..
اولین باری که عنوان despicable me را شنیدم، خوب برگردان این لغت، کمی سخت بود. چیزی شبیه به "منِ شرور" یا "منِ نفرت انگیز" ترجمه میشد. بعدها به نظرم رسید که شاید این همان "نفس اماره" خودمان باشد. به نظرم در انتقال مفاهیم فلسفی و ترسیم جهان فعلی و ترسیم جهان آینده یک کار بدیع و البته متمایز بود. despicable me عنوان، اسم انیمیشن پیر کافین و کریس رنارد بود که در سال 2010 نزدیک به 500 میلیون دلار فروخت.
مایل نیستم، داستان این انیمیشن را روایت کنم. شما را به دیدن این انیمیشن دعوت میکنم. البته فقط شماره یک اش.
یک سوپراستار، یک رقیب هم طراز، سه دختر یتیمِ شیرینی فروش، یک دانشمند نخبه و تعداد زیادی مینیون (موجوداتی کپسولی شکل که کارهای سوپراستار را انجام می داند.)، ترکیب فوق العاده ای را ایجاد کرده بود.