مدیریت موج های اجتماعی
تحلیل محیطهای پویا
متن پیاده شده سمینار دکتر حسینی (استاد استراتژی دانشگاه شهید بهشتی) 92/9/23
سوال: مدیریت چه تضمینی میدهد؟
یک شخص با مصرف دارو انتظار دارد که مریضی اش درمان شود.کسی هم که ساختمان می خرد انتظار دارد که ساختمان فرو نریزد. پس پزشک تضمین می دهد که شخص درمان شود و معمار هم تضمین می دهد که خانه فرو نریزد. حالا مدیریت چه تضمینی میدهد ؟ مدیر چه تعهدی دارد؟ مدیریت دو تضمین می دهد:
- برنامه ریزی: مدیریت تعهد می دهد که تصمیمات درست می گیرد. برنامه ریزی بعد از مدیریت بزرگترین ابداع بشر است. این تضمین را هیچ رشته ای نمی دهد. وقتی تصمیمات غلط است به این معناست که برنامه ریزی مشکل دارد. (پس مدیریت تضمین می دهد که تصمیمات درست است)
- تضمین می دهد که من اجرایش را تعهد می کنم. اینکه در ایران طرح ها اجرا نمی شود، طرح ها تاخیر میافتد و ... نشانهای است بر اینکه اصلا رشته مدیریت وجود ندارد.
سخت ترین قسمت اجرا قسمت نیرو انسانی است. من تضمین می دهم منابع انسانی هم مانند ماشین کار کند. مثل مک دوناد که چند هزار شعبه دارد و همه شعب بر اساس استاندارد تعریف شده، عمل میکنند.
هر چه پیچیدگی محیط کمتر باشد، مدیریت راحتتر است، چون محیط قابل کنترل تر است. در نتیجه مدیریت در شرایط نسبتا پایا، بهتر می تواند به تعهداتش عمل کند. اما در شرایطی که موجها و جنبش ها راه می افتد و پیچیدگی محیط بالا می رود، باز هم مدیریت راه حل دارد. در محیطهای اشوبناک (محیط پیچیده) تئوری پیچیدگی و آشوب مطرح می شوند.
ویژگی های محیطهای پویا:
- قابلیت پیش بینی اندک است یا اصلا وجود ندارد.
- تغییرات ناشناخته اتفاق می افتد. حوادثی اتفاق می افتد که در موردش اطلاع نداریم. تغییرات سریع است.
در چنین محیطی، اصل بنیادین مدیریت زیر سوال می رود، چرا که گذشته راهنمای آینده نیست و بخش عمده ای از دانش مدیریت را از کار می اندازد. اینجا بحث بر سر آیندههایی هست که در گذشته رخ نداده است. البته نمیخواهم بگویم که نمی توانیم از گذشته استفاده کنیم.
سوال: اگر قرار بود که در این محیطها حرکت کنیم، چطور باید پیش برویم؟
از اینجا بحث سیستم های پیچیده مطرح میشود. این سیستمها بازار ارز، بازار سهام، بازار سیاست یا بازار رقابت است. این بازار از حدی از پیچیدگی برخوردارند. البته دنبال محیطی نیستیم که از شدت پیچیدگی فرو بریزد.
ویژگی های این سیستم:
- ذاتا نامتعادل و ناپایدار است. صدام در جنگ همین کار را می کرد. یعنی دائم سیستم را شوک و ناپایداری میداد. داخلی ها هم دائم تغییرش می دادند و به مساله دامن می زدند. ولی باید سیستم را از شوکهای ناگهانی دور کرد تا بتوان آن را مدیریت نمود.
- دیگر روابط خطی جواب نمی دهد. خیلی راحت نمی توانیم علت و معلول را بشناسیم. رابطه علیت قطع شناختی میشود. دیگه شما نمی توانی ان را بفهمی. شناسایی این رابطه تقریبا امکان پذیر نیست.
وقتی سیستم دچار اشوب شد هیچ کس نمی تواند ان را کنترل کند. سیستم پیچیده تن به مدیریت نمی دهد. در کشور، ما دائم به دنبال پیچیده تر کردن محیط هستیم و این اشتباه است چرا که مدیریت را سختتر میکند.
البته ما سیستمهای پیچیده را میتوانیم تغییر رفتار بدهیم. حال چگونه می توان رفتار سیستمها را شکل داد؟ برای تغییر رفتار انها باید به سه نکته توجه نمود:
- موجهای دریا را کسی نمی تواند شکل بدهد، یا کم و زیاد کند. موجها از کف دریا نشات می گیرند. موجها یواش یواش به هم می پیوندند. موجهای بازار از مصرف کننده، مردم و جامعه شکل می گیرند. این موج در مردم از تعامل ،گفتگو و ارتباط ایجاد میشود. پس اگر بحثی در میان تعاملات مردم قرار نگیرد شما نمیتوانی به ان موج بگویی. این موجها گروه تشکیل میدهند. گروه خیلی مهم است. برای مثال: اگر الان تصمیم بر رفتن باشد هر کس یک جا میرود ولی اگر افراد به هم بپیوندند، رفتار کاملا متفاوت خواهد بود. پس رفتارهای جمع متفاوت از تک تک افراد و گروه هاهست.
- زمان یک بستر است. تعاملات وابسته به زمان است. باید بستر زمان در تحلیل موجها لحاظ شود.
- نکته سوم که موج از خودش بروز میدهد، یادگیری است. موجها به دنبال خود یادگیری دارند.
نکته مهم:
ما موجها را مدیریت نمیکنیم ولی میتوانیم موجها را انتخاب کنیم و روی انها قرار بگیریم. اینجا از حالت برنامه ریزی خارج می شویم و شهودگرا میشویم. اینجا دانش حضوری نیاز داریم. دانش حصولی جواب نمی دهد. یک حرکت ما را بالای موج می برد و یک حرکت کوچک ما را غرق می کند. مدیران نمی توانند پیچیدگی را مدیریت کنند. مدیران خوب در مورد موج ها اطلاعات جمع میکنند و به موقع واکنش نشان می دهند. پس هم اطلاعات می خواهد و هم واکنش سریع می خواهد.
لبه اشوب: با بد عمل کردن می افتیم در گرداب موجها ولی اگر خوب عمل کنیم خیل عالی خواهد شد. سازمانهای پیچیده حرکتشان در لبه اشوب خواهد بود.
انرژی موجها
موجها، انرژی شان از خودشان هست. ارتباط بین افراد، خودش سوخت خودش را تامین می کند. خودش برای خودش انرژی تولید می کند. پس انرژی موجها از بیرون نمیاید. مدیر می تواند روی این موجها تغییر ایجاد کند.
وقتی یک موج راه می افتد، قبل از ان چند حرکت کوچک اتفاق می افتد. مانند زلزله های کوچک قبل از زلزله اصلی. یا مانند هواشناسی که از یک ابر می تواند بارشهای سنگین را تشخیص دهد.
امام خمینی (ره) می توانست خودش موج ایجاد کند. ما در مدیریت نمی توانیم موج ایجاد کنیم. امام خودش موج درست می کرد و سوارش میشد و میرفت. مثلا همین بسیج یکی از موجهای امام بود. شرایط ما اون موقع مثل شرایط فعلی لیبی و افغانستان بود، ولی امام به ان جهت داد و از ان به خوبی استفاده کرد.
مذاکرات ژنو هم دقیقا یکی از همین موجها و لبههای اشوب است. یک کم خوب کار شود، کار خیلی عالی جلو می رود. ولی اگر بد عمل شود به هم می خورد.
مدیریت در محیطهای پیچیده
سوال: حالا چطور باید در محیطهای پیچیده مدیریت کرد؟ به عبارت دیگر ما چه دست آویزهایی برای مدیریت داریم؟
- به کمک افراد با تجربه
- روی کارافرینها حساب کنیم. رئیس جمهورهای ما همه خودشان کارافرین بودهاند. کارافرین فراتر از تجربه و برنامه عمل می کند. (سرمایه گذاری روی ادم های کارافرین و استثنایی)/ (به نظر می رسد در اینجا منظور از کارافرین انسانی است که ویژگی های کاریزماتیک داشته باشد)
- مدیریت کردن. ما ادعا می کنیم با مدیریت می شه کنترل کرد. البته می توان از دو سرمایه قبلی به صورت هم زمان بهره گرفت. مثلا تیم بارسلونا هم خوب مدیریت می کند و هم یک کارافرین به نام مسی دارد که تیم را میچرخاند.
مقاومت در برابر موج های سیاسی
اصولگرایان الان در سینه موج موجود (ریاست جمهوری) ایستاده اند و این کارشان به لحاظ مدیریتی خیلی ناشیانه است. (اشاره به اعتراضهای گسترده اصولگرایان در برابر عملکرد چند ماهه دولت تدبیر و امید) شما یک مورد نشان بدهید که امام جلوی یک موج ایستاده باشد. اصلا پیروزی امام همین بود که موجهای مختلف را زیر چتر خودش جمع کند.