آیا فوتبال یک پدیده سیاسی است؟
دانشمندان سیاستگذاری وقتی به تحلیل پدیده ها می پردازند، یک مساله را از ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مورد بررسی قرار می دهند. اما سوال این است که این اقدام چه ثمره ای دارد؟ آیا بررسی ابعاد مختلف منجر به پراکندگی پژوهشی نمی شود؟ آیا این کار با اصل تخصصی شدن در علوم متناقض نیست؟ و ...
برای تبیین ابهامات بهتر است دو مفهوم در ابتدا توضیح داده شود: جز و بعد. یک صندلی را تصور کنید. این صندلی اجزای مختلفی دارد. پشتی، چهار پایه، نشیمن گاه، پارچه و میخ. حالا ایا می توان یک صندلی تصور کرد که یکی از این اجزا را نداشته باشد؟ یعنی مثلا سه پایه داشته باشد؟ بدون شک بله.
اما هر پدیده ابعادی دارد. مثلا یک صندلی سه بعد دارد: طول، عرض و ارتفاع. این ابعاد ویژگی های ذاتی هر پدیده ای هستند و بدون انها، ان پدیده قابل تصور نیست. مثلا نمی توان یک صندلی را تصور کرد که ارتفاع نداشته باشد.
سایر پدیده ها هم این گونه اند. این نگاه پنجره جدیدی از پژوهش را بر روی محققین می گشاید. بر این اساس هر پدیده و اتفاقی بر اساس سه بعد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی قابل تحلیل است. مثلا گران شدن مسکن بدون شک اثر فرهنگی دارد گرچه که اثر اقتصادی ان خیلی بیشتر در اذهان نقش بسته. و یا فوتبال علاوه بر بعد فرهنگی و اجتماعی ان (سرگرم کننده بودن ان) بعد سیاسی نیز دارد (تجمع صدهزار نفر کنار دیگر به مدت نود دقیقه می تواند بستر اشوب اجتماعی شود و ...).
بر اساس این مطلب می توان موضوعات زیر را برای پژوهش پیشنهاد داد:
- تاثیر دانشگاه ها بر اقتصاد یک کشور
- تحلیل ابعاد سیاسی گردشگری در خاورمیانه
- جایابی نقش بسیج در اقتصاد کشور
- نقش صنعت خودرو در عادات فرهنگی یک جامعه
- نقش حجاب در تعاملات سیاسی کشورها
- نقش ولایت فقیه بر فرهنگ یک کشور