داستان تئوری سیستمها
یک رویکرد که از خیلی پیش وارد علم شده رویکرد جزء نگر بوده که اجزاء را خرد میکردند و تشریح میکردند که این رویکرد الآن در طب غالب است برخلاف رویکردهای جدید طب و طب سنتی. یا مثلاً در فیزیک وقتی می خواستیم حرکت یک جسم را بررسی و تحلیل کنیم، بردار حرکت را خرد میکردیم: یعنی مولفه افقی و عمودی ان را مشخص می کردیم و بعد سرعت، شتاب.
این نگرش در حقیقت به بحران خورده است زیرا نمیتوان همه چیز را با آن توجیه نمود و افراد برای توجیه مسائل از دید کلنگر وارد میشوند به نگاه اول میگویند خردنگر (Atomism) و نگاه دیگر کلینگری (Holistic) است.
اما این نگاه چگونه به وجود آمد؟ یک آقایی به نام برتالانفی که زیستشناس بود گفت وقتی من اجزا را بررسی میکنیم نمیتوانم جدا ببینیم مثلاً در تحلیل قلب انسان و سیستم خون رسانی، فقط قلب را نمیتوانم ببینیم بلکه خون را باید ببینیم و...
پس ما باید ماهیتی علاوه بر اجزا نیز رو به رو هستیم. سایر مثالها:
اینکه میگویند این آدم با آن آدم دو نفر نمیشوند بلکه بیشترند که به آن همافزایی (Synergy) میگویند، یعنی وقتی اجزا با هم جمع میشوند چیزی فراتر از اجزا را پدید میآورند به همین دلیل صرفاً مشاهده اجزا درست نیست، بلکه روابط و تعامل بین اینها را در نظر بگیریم تا فهم درست پیدا کنیم.
سوال: از نظر اسلام فرد اصالت دارد یا جامعه؟ ما میگوییم هر دو. این با دید سیستمی خیلی خوب توجیه میشود یعنی هم فرد یک سیستم است هم جامعه.
شهید مطهری نیز در نظام حقوق زن کار میکرد که در جاهای دیگر نکرده چون مثلاً گفته نمیتوانی وجوب نفقه را بفهمی تا اینکه ارث را بفهمی و تا ارث را نفهمی نمیتوانی نظام خانواده را نمیفهمی پس اینها در ارتباط با هم معنادار میشوند. حال چند بحث ریز در ادبیات سیستم.
پس از آقای برتالانفی در جنگ جهانی اول دانشمندان علوم مختلف ادبیاتسازی کردند تا رسیده است به آقای بولدینگ که سیستم از این مقاله شروع شده در سال 1956 (general system theory) نظریه عمومی سیستمها.
این نظریه در علوم کامپیوتری مسلط شده و در طب نیز کم کم وارد می شود