مدیریت؛ دور از چشم استاد

گفتارهایی در مدیریت، سیاستگذاری عمومی و سیاستگذاری صنعتی

مدیریت؛ دور از چشم استاد

گفتارهایی در مدیریت، سیاستگذاری عمومی و سیاستگذاری صنعتی

ما پایتخت چه هستیم؟

پنجشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۱۳ ب.ظ

ما پایتخت چه هستیم؟

در دانش مدیریت استراتژیک بیان می شود که هر سیستمی به صورت بالقوه همه چیز دارد و هیچ چیز ندارد! این بستر نهفته در سیستم ها و مجموعه ها باید به شکوفایی برسد. برای مثال آنچه که می تواند یک سازمان و یا یک کشور را به مرز شکوفایی برساند و همه استعدادهای ان را متبلور سازد، یک راهبری و تدبیر حساب شده است. پیتر دراکر پدر علم مدیریت بیان می کند که فرق جامعه پیشرفته و پسرفته در مدیریت است. فقط کشورهایی که مدیریت کارآمدی داشته اند، پیشرفت چشمگیری کرده اند.

بر همین اساس به نظر می رسد که اگر ایران مدیریت صحیح اقتصادی شود ما مرفه ترین کشور خواهیم شد. چرا که ظرفیتها و مزیتهایمان بیشمار است. البته مزیتها خود می تواند به چند دسته تقسیم شوند: اول ان دسته از مزیتها که کاملا خدادای هستند؛ مثلا جایگاه حساس خلیج فارس و یا معادن نفت و گاز می تواند مثالهایی برای این نوع از مزیتها باشد. عاقلانه ترین کار این است که این نوع مزیتها را برای موارد اضطراری نگه داریم. اما نوع دوم، مزیتهای نسبی است که به تلاش ما ربطی ندارد و ممکن است به خاطر شرایط و تعاملات خاصی ظاهر شود. برای مثال: بعضی خانه ها با احداث یک اتوبان جدید، قیمتی تر می شوند. البته این نوع مزیتها هم مبنای خوبی برای سرمایه گزاری نیست. شق سوم این است که ما به دنبال مزیتهای رقابتی باشیم. یعنی مزیتهایی خلق کنیم که نسبت به رقبای بین المللی برتری پیدا کنیم. برای مثال اگر ما مدل کسب و کار در سطح بین المللی داشتیم این مدل می توانست مزیت ما، در مقایسه با کشورهای دنیا باشد. ما باید یاد بگیریم از تک تک استانها چطور پول دربیاوریم. هر استان یک مدل بومی دارد که بر اساس شرایط اقلیمی، فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و سیاسی ان استان قابل تنظیم است. تا زمانی که در کشور منتظر بودجه هستیم، کار به جایی نخواهد رسید. البته حمایت از صنایع و سازمانهای نوزاد بحث دیگری است که باید پیگیری شود. اما این قضیه در مورد سیستمهایی که بلوغ لازم برای خودکفایی را  کسب کرده اند. حمایت بیشتر از این سیستمها می تواند چابکی انها را زیر سوال ببرد و موجب لختی شود. فقط باید آنها را در کشف الگو کمک کرد. به تعبیر صریح تر باید الگوی پول درآوردن هر استان مشخص شود. در این شرایط اسم هر استان متناظر با یک صنعت و یا یک حرفه و یا حتی یک هنر می شود. این کار تا جایی پیش می رود که بعضی از استانها، به یک پایتخت خاص مشهور می شوند. استانهای ما باید هر کدام حول یک محور بچرخند. برای مثال آذربایجان غربی پایتخت صنعت لیزر ایران می شود و استان لرستان پایتخت صنعت انیمیشن و .... . در این حالت هر کس که business plan دارد استاندار می شود. در این خط مشی، هر کس که بهتر می تواند اقتصاد منطقه و استان را بچرخاند، بر کرسی استانداری تکیه می زند نه هر کس که بهتر می تواند بودجه را خرج کند. این سبک مدیریتی می تواند نگرش مدیران دولتی را تغییر دهد و اقتصاد استانها را پویاتر کند.

 (بعضی از مطالب این نوشته برگرفته از کلاس مدیریت استراتژیک استاد بزرگوارم، دکتر حاجی پور می باشد.)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی